ساده‌ی بسیارْنقش
  • خانه
  • شعر
    • مجموعه ها
    • همین‌جوری
  • داستان
  • نقد و نظر
  • طنز
  • صوتی تصویری
مهران راد

داستان


​اکنون شما به بخشِ داستان‌های ساده‌ی بسیار نقش وارد شده‌اید و پی‌دی‌افِ آن‌ها را در اختیار دارید. این داستان‌ها گاهی پشتِ جلدی هم دارند که اگر باشد می‌بینید و چندتایی هم البته هنوز جلدی ندارند . چنان‌که روی تصویر‌ها یا نشانه‌ی فایل‌ها کلیک کنید داستان را خواهید دید، لطفا بخوانید و به دوستان خود هم توصیه کنید. پرینت هم میسّر است و البته منعی هم ندارد

 وَرهَمشوری

​داستانِ غم‌انگیز و عبرت‌آموزِ من از سوار شدن بر آن هواپیمایِ لعنتی آغاز شد. غروبِ پنج‌شنبه‌ای بود. من و همسرم در خیابان‌های زیبا و شلوغِ دمشق پیاده از سفارتِ کانادا به سمتِ میدانِ مَرجَع در حالِ حرکت بودیم. ناگهان در کمالِ شگفتی با یک کاغذِ آچار مواجه شدیم چسبیده بر دیوارِ ورودیِ کوچه‌ای که رویِ آن نوشته‌بود : پروازِ مستقیم به کرمان


Picture

Picture
داستان ارداویرف

زندگیِ هر کسی -هرچه‌قدر طول و عرض داشته‌باشد- می‌تواند ناگهان وسعتی غیرِقابلِ پیش‌بینی به خود بگیرد. در روزهایی که گذشت دنیای تازه‌ای به رویم چنان گشوده شد، که هم جغرافیایم - با مدرسه‌ی دخترانه- گسترشی هیجان‌انگیز و هم تاریخم -با استخوان‌ها- عمقی تازه یافت


Picture
سیمرغ عشق


 پس بایگان با بیانی عارفانه به سخن ‌ آغاز کرد 
​
آگاه باش ای صوفی که حرامزاده ی عالم ِ خلقت کسی نیست ، مگر آنکه بر خطای خویش آرام گرفته باشد. چون به جنبش در آید و خطا بگرداند، حلال زاده می شود




بابا من پیر شدم و تا پیر شدم یک میلیون بار گفتم؛ «دستت درد نکند که مرا آدمِ خاصی فرض می‌کنی» ولی نکن. من یک آدمِ معمولی‌ام با حرص‌ها و ترس‌ها، با دلخوشی‌ها و دلتنگی‌های‌‌‌ معمولی. همین که تبعاتِ عُقده‌های دوره‌ی نوجوانی و درد و داغِ فرصت‌های‌‌‌ سوخته ام را تحمل می‌کنم از بزرگی و پهلوانی برای من کافی است.
Picture
خواب زد


​تراژدیِ انسانِ آیرانی در مرحله‌ی نهایی «کام‌ترو»  (مخفّفِ
کامپلکسِ  تمسخُر و روحیه) نام دارد. خنده‌را برایِ شادی نمی‌کند؛ یا
دارد به ریشِ خودش می‌خندد
 یا به کسی روحیه می‌دهد 
COME THROUGH 
Picture
خاطرات سید مصدق آیرانی آذرگشسبی

Picture
داستان شهر هور قلیا

این قسمت از اندیشه‌ی هورقلیائیان واقعا سخت است، اما من فردِ مناسبی برایِ پاسخ هستم، چون هورقلیائیِ مادرزاد نیستم. آدم‌هایی که دوتا سیستمِ فکری را عمیقا تجربه کرده‌باشند یک‌نوع فهمِ مقایسه‌ای پیدا می‌کنند که قدرتِ تولیدِ متنِ خالص را در ایشان تقلیل می‌دهد اما زبانشان را برایِ تحلیلْ فصیح‌ترمی‌کند
Picture
حواصیل


کَ‌کین توضیحاتی در باره‌ی چاه داشت که باید حتما به مادرم می‌گفت

 دِلِش مِثِ دوکِ نخ‌ریسی گشادشده ، بُن و بَستی نداره ، را بِه‌دَر کِرده ، آب توش وانمی‌سته چا اگر «توتُم کُنه» ، اگر «رابِدَر کنه»، اگر «آب توش وانِسته» دِگه دُرُس نمی‌شه دلِ چا مِثِ دلِ آدم می‌مونه‌ اگربِره، رفته ! بخوای وِ‌رِ‌ش‌گردونی ، ورمی‌گرده ولی؛هِشوَخ او چا، چایی نمی‌شه




کاربافو.pdf
File Size: 199 kb
File Type: pdf
Download File

کاربافو

مگر ممکن‌است کسی با خودش حرف نزند؟ ما برای هر یک‌جمله‌ای که به دیگران می‌گوییم، لابُد‌ بدانید به‌قَدْرِ ده‌ها کتاب با خودمان سخن‌گفته‌ایم و خواهیم گفت.


Powered by Create your own unique website with customizable templates.