ساده‌ی بسیارْنقش
  • خانه
  • شعر
    • مجموعه ها
    • همین‌جوری
  • داستان
  • نقد و نظر
  • طنز
  • صوتی تصویری
مهران راد
Picture

کَرَم نما و فرودآ

درباره‌ی نویسنده

مهران راد متولد کرمان
پدر و مادر ِ من هر دو سختی کشیدگان ِ روزگار ِ کودکی بودند ، با این حال توفیق یارشان بود که در جوانی مصدرِ شغل‌های مهمی شدند و تا پایان ِ عمر، خدمتگذار باقی ماندند. نتیجه این شد که خانه‌ی ما کانون ِ همه‌ی تضادهایی باشد که در میان ِ طبقه‌ی متوسط بروز می کند. از جمله این بود که ما هرگز نفهمیدیم « آیا علم بهتر است یا ثروت » ، این نادانی همچنان با ما ماند و فرصت ِ بدست آوردن ِ هر دو را از ما گرفت . نتیجه‌ی ‌این تضاد هم این‌که  پسر ِ  خانواده ، درسرزمینی که همه انگلیسی حرف می زنند، فارسی درس‌می‌دهد 
من خودم را در وهله‌ی نخست یک نجّار می دانم، چه  از عنفوان نوجوانی تا کنون همواره به این پیشه مشغول بوده ام. نخستین آموزگارانم همین ابزار های نجّاری بودند . به قول شیخ احمد جام
چون تیشه مباش و جمله بر خود متراش
چون رَنده ز کارِ خویش بی بهره مباش
تعلیم ز اره گیر در امر ِمعاش
چیزی بر ِ خود می کش و چیزی می پاش
 در آبان ماه سال ۱۳۷۷ خانواده‌ی کوچکِ ما به سودای گوهرِ آموختن روانه‌ی کانادا شد. غافل از آنکه
دمی با غم بسر بردن جهان یکسر نمی‌ارزد
به می بفروش دلق ما کزین بهتر نمی‌ارزد
چه آسان می‌نمود اول غم دریا به بوی سود
غلط کردم که این توفان به صد گوهر نمی ارزد
از همان بامدادِ رسیدن اگر چه چشممان به دیدارِ دوستانِ مهربان روشن شد . اما دلمان از بوی خاک و صدای باد و دیدن ِگُربه‌هایی که لبِ دیوارها می خرامیدند کنده‌نمی‌شد
پای خود ورکوفتم در کوچه ات
خود مباد آن دم که دل ور کن شوم
آنچه که این دلتنگی را تسکین می‌داد آموزشِ ادبیاتِ گران‌قدرِ فارسی بود که به صورتِ شغلِ دوّمِ من در آمد. ۱۲ سال تدریسِ فارسی به عنوانِ واحدِ رسمیِ دبیرستانی و ۱۷ سال تدریسِ متونِ کلاسیکِ ادبِ فارسی به صورتِ غیر رسمی در دانشگاهِ واترلو و اتاوا را می توان از ثمراتِ این کوشش ها نامید
    [object Object]
Submit
Picture
​تماس با من
Powered by Create your own unique website with customizable templates.